و مردى از او خواست تا ایمان را به وى بشناساند ، فرمود : ] چون فردا شود نزد من بیا ، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گویم ، تا اگر گفته مرا فراموش کردى دیگرى آن را به خاطر سپارد که گفتار چون شکار رمنده است یکى را به دست شود و یکى را از دست برود . [ و پاسخ امام را از این پیش آوردیم و آن سخن اوست که ایمان بر چهار شعبه است . ] [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 92 آبان 29 , ساعت 1:7 عصر


کاش میشد آدم گاهے به اندازه نیاز بمیرد...
بعد بلند شود...
آهستـہ آهستـہ خاک هایش را بتکانـد...
اگر دلش خواست برگردد به زندگے ...
اگر نـہ بخوابـد تا ابـــــــــد ..



خدایا
کمک کن بتوانم نگه دارم اندوخته ی اندکم را
دوباره شیطان قدرت گرفته و می خواهد قطرات بارانی را که با التماس به هوای دل و ابرهای چشمم باریده تبدیل به آتش کند.
کمک کن دوباره شرمنده مادرش نشوم.
کمک کن....

 


من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

.
.


 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ