یکشنبه 91 تیر 25 , ساعت 6:39 عصر
خدایا عاشق بودم ولی مثل خورشد از پشت ابر بیرون نیامدم
در رویایی مثل کابوس ماندم
پوسیدم بادستانم دستانی که سرد بود و پینه بسته
حال دلم نیه جون است که میترسم از گرییه دیگری
کاش بارانی بباره
کاش ...
نوشته شده توسط هاشم یارمحمدی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ